English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (8872 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
THere is not even a ripple in the water . <proverb> U آب از آب تکان نمى خورد .
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
numbly U بی انکه حس داشته باشد یا تکان خورد
to interlock levers U اهرم هارابهم پیوستن بدانسان که هرکدام راتکان دهندهمه باهم تکان می خورد
It wI'll pass off without one single incident U آب از آب تکان نخواهد خورد
This stone wont lift. U این سنگ از جایش بلند نمی شود ( تکان نمی خورد )
I wont budge an inch. U من که از جایم تکان نخواهم خورد
He is as cool as a cucumber. <idiom> U آب تو دلش تکان نمی خورد.
Other Matches
She doesn't eat meat, but other than that she'll eat just about anything. U او [زن] گوشت نمی خورد اما به غیر از آن او [زن] کلا همه چیز می خورد.
wags U تکان خوردن جنبانیدن تکان دادن
wagging U تکان خوردن جنبانیدن تکان دادن
wagged U تکان خوردن جنبانیدن تکان دادن
wag U تکان خوردن جنبانیدن تکان دادن
He had a nast fall. U بد جوری خورد زمین ( زمین بدی خورد )
shakeable U تکان دادنی تکان خوردنی
shog U تکان خوردن تکان دادن
shakable U تکان دادنی تکان خوردنی
shimmey U تکان تکان خوردن
joggling U تکان تکان خوردن
joggled U تکان تکان خوردن
joggle U تکان تکان خوردن
joggles U تکان تکان خوردن
shimmy U تکان تکان خوردن
jumble U تکان تکان خوردن
jumbled U تکان تکان خوردن
jumbling U تکان تکان خوردن
jumbles U تکان تکان خوردن
engagements U زد و خورد
ate U خورد
feedback U پس خورد
encounter U زد و خورد
encountered U زد و خورد
encountering U زد و خورد
encounters U زد و خورد
feeds U خورد
feed U خورد
passage of arms U زد و خورد
engagement U زد و خورد
prize fighting U زد و خورد
punch-up U زد و خورد
punch-ups U زد و خورد
in-fighting U زد و خورد از فاصلهی کم
feedback U باز خورد
regulating slack U خورد دادن
to sinister in U خورد رفتن
the timber warped U تیرپیچ خورد
to rub a thing in U چیزیرا خورد
squish U خورد کردن
waterline U خط بر خورد اب باکشتی
eating U خورد و خوراک
drank U عرق خورد
drank U نوشابه خورد
face up feed U خورد رو به بالا
he partook of fare U ازخوراک ما خورد
he drank himself to death U خورد که مرد
feedback circuit U مدار پس خورد
face down feed U خورد رو به پایین
cross feed U خورد متقابل
card feed U خورد کارت
it ran into ten editions U ده چاپ خورد
melec U زدو خورد
pulverizer U خورد کننده
pin feed U خورد سنجاقی
passage at arms U زدو خورد
self absorbed U در خورد فرورفته
parallel feed U خورد موازی
misfeed U سوء خورد
drank U خورد سرکشید
whang U صدای بر خورد دو جسم
diners U کسی که شام می خورد
He fell on his face. U با صورت خورد زمین
eating disorder U اختلال خورد و خوراک
warfare U نزاع زدو خورد
the ship was snagged U کشتی بچیزی خورد
diner U کسی که شام می خورد
he sprained his ankle U قوزکش پیچ خورد
it is quite another story now U ان دفتر را گاو خورد
the ship struck a arock U کشتی بسنگ خورد
he wrenched his ankle U قوزکش پیچ خورد
He is good for nothing. U به هیچ دردنمی خورد
I am in a good mood today. U حالش بهم خورد
She had three bowls of soup. U سه کاسه سوپ خورد
The stone struch me on the face. U سنگ خورد به صورتم
I don't believe that ... U چشمم آب نمی خورد که ...
My head hit the wall. U سرم خورد به دیوار
I don't expect that ... U چشمم آب نمی خورد که ...
overwhelmingly U خورد کننده پرقدرت
overwhelming U خورد کننده پرقدرت
a dog in the manger <idiom> U نه خود خورد نه کس دهد
It is of no use to me. I have no use for it. U بدرد من نمی خورد
It melts in the mouth. U مثل آب مشروب می خورد
At the beginning of the month (year). U سرش ؟ بسنگ خورد
He sprained (twisted) his ankle. U پایش پیچ خورد
I heard a sound . U صدائی به گوشم خورد( رسید )
he was given 0 lashes U بیست ضربه شلاق خورد
She eats extraordinary quantities. U او [زن] مقدار فوق العاده ای را می خورد.
it puckered up in sewing U درضمن دوختن چین خورد
The ball hit the wall and bounced back. U توپ خورد به دیوار وبرگشت
He eats bread at the ruling market price. <proverb> U نان را به نرخ روز مى خورد .
Appearances are deceptive. U فریب ظاهر رانباید خورد
The bell goes at 9 . U ساعت 9 زنگ می خورد ( می زنند )
force-fed U به زور به خورد کسی دادن
force-feeds U به زور به خورد کسی دادن
window panes U باران با صدا به پنجره می خورد
You're a pain in the neck! U اعصاب آدم را خورد می کنی!
He drank himself to death. U آنقدر مشروب خورد تامرد
force-feeding U به زور به خورد کسی دادن
force-feed U به زور به خورد کسی دادن
abstemious U ممسک در خورد ونوش و لذات
Where does this street lead on to ? U این خیابان یکجا می خورد ؟
pain in the neck U آدم [چیز] اعصاب خورد کن
they came to a rupture U میانه انها بهم خورد
to blow out one's brains U اعصاب کسی را خورد کردن
They became estranged . They fell out . U میانه آنها بهم خورد
engrain U درجسم چیزی فروکردن خورد دادن
pabulum U [هر چیزی که بشود به عنوان غذا خورد]
cousins U حریفی که مرتبا" یا به اسانی شکست می خورد
we missed our mark U تیر ما بسنگ خورد خطا کردیم
cousin U حریفی که مرتبا" یا به اسانی شکست می خورد
A few spelling errors caught my eye. U چند غلط املایی به چشمم خورد
the door banged U درباصدای محکم و بلندی بهم خورد
After all that money is of no use. تازه آن پول هم بدردت نمی خورد.
she doesnt even cough without her husband s permission(consent) U بدون اجازه شوهرش آب نمی خورد
The blow made my head swin. U در اثر ضربه سرم گیج خورد
He tripped and fell . U پایش گیر کرد وزمین خورد
He is most suitable for brain work . U خیلی بدرد کارهای فکری می خورد
I am sceptical. I have my doubts. I am not all optimistic. U من که چشمم آب نمی خورد ( خوشبین نیستم )
He swore off smoking cigarettes . U قسم خورد سیگه ررا کنا ربگذارد
He swore to having paid for the goods . U قسم می خورد که پول کالاها را پرداخته است
This car wI'll do beautifully . U این اتوموبیل قشنگ بدرد مان می خورد
I'm sick of that jike, cut it out, can't you? U حالم از این جوک به هم می خورد، ساکت شو. نمیتونی؟
If you criticize him, it's like a red rag to a bull. U اگر از او [مرد] انتقاد بکنی زود بهش بر می خورد.
The way he eats his food disgusts [revolts] [repulses] me. U به نحوه ای که او [مرد] غذا می خورد حال من را بهم می زند.
bounce shot U گویی که به زمین می خورد وبه طرف دروازه می رود
half volley U پرتاب نزدیک به توپزن که بیدرنگ پس از بلند شدن ضربه می خورد
alley shot U ضربه شدید کم ارتفاع به دیوار مقابل که بعد به دیوارکناری می خورد
He lost control of the car and swerved towards a tree. U او [مرد] کنترل خودرو را از دست داد و از پهلو به درخت خورد.
fish cake U نان شیرینی که از ماهی خورد کرده وپوره سیب زمینی درست کنند
slap shot U ضربه محکم که تیغه چوب هاکی پشت گوی به زمین می خورد و ان را بلند میکند
wagging U تکان
nod U تکان سر
wags U تکان
nodded U تکان سر
nodding U تکان سر
nods U تکان سر
wagged U تکان
jolt U تکان
rocks U تکان
rocked U تکان
rock U تکان
jerks U تکان
jerking U تکان
jerked U تکان
jerk U تکان
wag U تکان
concussion U تکان
jolts U تکان
jolting U تکان
jolted U تکان
heart quake U تکان دل
smooths U بی تکان
shocks U تکان
movement U تکان
smooth U بی تکان
jostling U تکان
jostles U تکان
stroking U تکان
rocking U تکان
jostled U تکان
strokes U تکان
jostle U تکان
stroked U تکان
motions U تکان
motioning U تکان
shocked U تکان
shake U تکان
jarring U تکان
shakes U تکان
smoothest U بی تکان
shock U تکان
shaking U تکان
smoothed U بی تکان
motion U تکان
motioned U تکان
stroke U تکان
mouse U توپی درون آن می چرخد و به احساس کننده هایی می خورد که حرکات افقی و عمودی را در کامپیوتر انجام می دهند
mouses U توپی درون آن می چرخد و به احساس کننده هایی می خورد که حرکات افقی و عمودی را در کامپیوتر انجام می دهند
con cuss U تکان دادن
rock U تکان دادن
quaking U تکان خوردن
quakes U تکان خوردن
hotch U تکان خوردن
quaked U تکان خوردن
shocking U تکان دهنده
quake U تکان خوردن
shocked U تکان دادن
jiggly U تکان خورده
Yankees U تکان تنددادن
jolter U تکان دهنده
Yankee U تکان تنددادن
jounce U تکان دادن
convulsions U تکان اشوب
actimeter U تکان سنج
shocks U تکان دادن
commove U تکان دادن
concussive U تکان دهنده
flicking U تکان ناگهانی
flicked U تکان ناگهانی
Recent search history Forum search
1روی پوسته تخم مرغ قدم برداشتن چه اصطلاحی در زبان انگلیسی دارد؟
1how much garlic bread did he have?
0آن دختر آب منى را خورد
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com